تاییدت را از هیچ کس مخواه

Sirwe kavian

شیوانا دوستی نقاش داشت و هر از چند گاهی به او سر میزد ،یک روز نزد او رفت اما دید هیچ کار جدیدی انجام نداده و بسیار مغموم و ناراحت هست ،از علت ناراحتیش پرسید :دوستش گفت :رابطه ام با همسرم بهم ریخته ،انتظار دارم به کارگاهم بیاید و موقعی که مشغول نقاشی هستم کنارم باشد چایی برایم بریزد و با هم حرف بزنیم ،چون وقتی کنارم هست و تشویقم میکند دلگرمی زیادی می گیرم ،اما او هیچ که به کارگاهم سر نمی زند تابلوهایی را که در منزل دارم را نیز به انبار منتقل می کند تا باعث شلوغی خانه نشود ، رفتارش بسیار مرا ناراحت میکند .و میلی به کار کردن ندارم .

شیوانا پرسید :آیا می دانی همسرت به چه چیزی علاقه دارد ،دوست نقاشش پاسخ داد بله او بسیار به بازار رفتن و خرید کردن علاقه دارد شیوانا گفت :آیا او را همراهی می کنی ؟

دوستش پاسخ داد : فرصت ندارم همراهیش کنم و وقت ارزشمندم را به بازار رفتن و خرید کردن هدر دهم .

شیوانا گفت:اگر خوب دقت کنی همسرت آینه ی خودت است او نیز همانند تو رفتار میکند ،پس دیگر ناراحت نشو چون جای گله ایی نیست علاوه بر این لازم نیست زن و شوهر هردو به یک موضوع علاقمند باشند ، بهتر است نقاشی کردن را شروع کنی و تایید آن را از هیچ کس نخواهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.